با این همه چشم...
با گردش بی امان ، زمان در پی کیست؟
اینگونه جهان،با هیجان در پی کیست؟
دنبال که این چنین زمین می گردد؟
با این همه چشم، آسمان در پی کیست؟
با گردش بی امان ، زمان در پی کیست؟
اینگونه جهان،با هیجان در پی کیست؟
دنبال که این چنین زمین می گردد؟
با این همه چشم، آسمان در پی کیست؟
پس از او نیز نامش را نگهدار
شکوه صبح و شامش را نگهدار
زمستان پیرمردی سالخورده است
بهارا ! احترامش را نگهدار
برای غدیر...
این غزل را چند سال پیش از زبان ذوالفقار برای امیرالمومنین(ع) سرودم
دلگرمی ام از دست های توست دلگرمی ات از دست های من
دیگر زبان سرخ من بسته است حرفی بزن ای مقتدای من!
آری زیادی بودم از اول ، این را خودم هم خوب می دانم
وقتی تو عدل کاملی ، دیگر جایی نمی ماند برای من
هرچند من تندیسی از خشمم -تاریخی از سرکش ترین سرها-
شاعر شدم مثل تو می بینی ؟ زیبا شده حال و هوای من
یادت می آید؟ روزهای جنگ...ما دستمان در دست یکدیگر...
من زخم می خوردم به جای تو...تو زخم می خوردی به جای من...
تقویم ها یاد غدیرت را از ذهن دنیا پاک می کردند
ای وای بر من...وای برمن...وای...بیرون نمی آمد صدای من
یک روز ما همرزم هم بودیم امروز ما همدرد هم هستیم
فرق دوتای تو سخن دارد از حکمت فرق دوتای من!
تو رستگار لحظه هایی سرخ...من سوگوار لحظه هایی که
دلگرمی ام از دست هایت بود دلگرمی ات از دست های من
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من!
ای حسرت روزهای شیرین در من!
بی مهری انسان معاصر در توست
تنهایی انسان نخستین در من!
غمگین نشد از این که به او تاخته اند
یا اینکه به جانش تبر انداخته اند
وقتی جگر انار خون شد که شنید
از شاخه ی او چوب فلک ساخته اند
ای دل نگران که چشم هایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا ! مادر!
گفتی به چه دلخوشی؟...سؤالت خوب است
گفتی که غریب...احتمالت خوب است
از شهر دلم گرفته ...بر خواهم گشت
ای تنهایی !
سلام!
حالت خوب است؟
داری به گلو بغض عجیبی ای شب!
وقتی که تو می رسی همه می خوابند
بدجور میان ما غریبی ای شب!
شنیدم عده ای از هموطنانم در فاصله ی زنجان -قزوین زیر خروارها برف دفن شده اند...
سرمای تو کشت خواهرم را ای برف!
خون کرد دل برادرم را ای برف
آهسته ببار تا بیابم شاید
گیسوی سپید مادرم را ،ای برف!
هرچند که از جوش و خروشش سخن است
یک عمــر نفهمید که دریـــــا، کــــفن است
ماییم که مشتاق صعودیم ای کوه!
تـنها هنـــر رود ، فـــرود آمـــــدن است!